سوداى تدوين تايملاين براى مطالعه تاريخ ممالك اسلامى و تاريخ علم در تمدن اسلامى، از نوجوانى همراهم بوده است. اولين تلاشى كه در اين زمينه كردم، سياهاى بود كه از ماوقع تاريخ آل سامان، از جلوس احمد و نصر بن احمد نوح بن منصور و جنگها و کشاکش با تركان و انقلابات خراسان و روابط دربار سامانيان، تنها به استناد پيراسته زرياب خويى از روضة الصفاى محمد بن خاوند شاه بلخى ترتيب دادم. در همان تابستانى كه با مرحوم پدرم، در اصفهان، در آن حياط بزرگ پردرخت، میشنستيم و مشق خط ميكردم و با چند كتابى كه همراه داشتم ور مىرفتم. اولين تايملاين را در همان حياط نوشتم. بعدها طرحى گستردهتر با تقسيم جغرافيايى ترتيب دادم كه به علت نواقصى به بن بست رسيد و بعدها نيز اين انديشه در ذهنم ماند و با جان كندن با برنامه اكسل و بعد طراحى يك بانک اطلاعاتى اختصاصاً براى ايجاد تايملاين، تا آنكه به فكر تدوين شبكه اطلاعاتى گسترده تاريخ علم افتادم و آن را اساسىترين راه حل براى مطالعۀ كرونولوجی يافتم.
تايملاين هرچند اساسىترين ابزار مطالعه تاريخ نيست، اما، نمودى از ديدِ بازى است كه يک مورخِ مشرف بر حوادث تاريخى دارد و مقارنۀ ظهور و غيب عالمان و عوالم معرفت و اوج و حضيض يک تمدن را با حوادث اجتماعى و سياسى و جريانهاى فكرى و روابط ملل در ادوار مختلف، آسان مىسازد. تايملاين هرچند از اطلاعات تاريخى كه از پژوهشها و مطالعات، گرد هم آمده است استفاده میكند و هيچ مادۀ جديدى بر آن نمىافزايد، اما در جريان استنتاج و تحليل تاريخى، ابزارى است كه نمىتوان از آن چشم پوشيد.
The New Islamic Dynasties - a chronological and genealogical manual
Clifford Edmund Bosworth
سلسلههاى اسلامى جديد، راهنماى گاهشمارى و تبارشناسى ادموند كليفورد باسورث، از جمله آثارى است كه به با ديدى وقايعنگارانه (Event Oriented) و با ساختارى كاملاً مناسب براى پيادهسازى يک تايملاين علمى و دقيق، تأليف شده است. شايد، اين كتاب، در نوع خود بىنظير نباشد و نوآورى نكرده و تاريخ سلسلههاى اسلامى را به شكلى بديع تصنيف نكرده باشد و به اعتراف مؤلف، بسيار وامدار راهنماى انساب زامباور است، اما نمىتوان از حيث جامعيت و بسط گسترۀ جغرافيايىِ دامنۀ مطالعاتى، آن را با فهرست زاخو و اثر ارزشمند سلسلههاى اسلامى بارتولد و آثارى ديگر از اين دست، مقايسه كرد.
باسورث خود در مقدمه كتاب جديد خود، به چهار ترجمه از اين اثر اشاره میكند: يكى در سال 1971 در مسكو به سرويراستارى پطروشوفسكى، يكى در سال 1980 به وسيله اردغان مرچل و محمت اپشرلى به زبان تركى، ديگرى ترجمه فريدون بدره اى در سال 1982 به زبان فارسى و آخرين ترجمه، به زبان عربى در سال 1994 با عنوان الأسر الحاكمة في الإسلام دراسة في التاريخ والأنساب به وسيله مرحوم حسين علی اللبودی.
از آنجا كه تايملاين به صورت يک نمودار عمودى و افقى میتواند سنوات تاريخ را كنار مناطق جغرافيايى بنشاند، و كتاب نميتواند اين ضرورت را در ساختار خود پياده كند، باسورث، همچنانكه به سنوات تاريخ پيش میرود، با فصلبندى جغرافيايى، تاريخ را به عقب و جلو میراند. اين بهترين شيوهاى است كه میتوان براى چنين اثرى در نظر گرفت. چرا كه بى شک، بنا بر تعلق وقايع تاريخى و سلسلههاى پادشاهان به يک ناحيه و سرزمين ، رعايت دستهبندى جغرافيايى بر توالى تاريخى وقايع، تقدم دارد و مطالعۀ تاريخ را آسانتر میكند.
اين همه، با ذكر جلوس حكمرانان و سلسله نسب ايشان ـ كه گاهى مانند صفاريان در ايران به دو يا سه شاخه تقسيم مىشوند ـ ، با علامتگذارى براى حاكمانى كه به ضرب سكه مبادرت كردهاند آغاز مىشود و با چند صفحۀ مختصر توضيح در باب سلسله مذكور، ادامه پيدا مىكند و با كتابشناسى مختصرى پايان مىپذيرد.
به دو نكته در اين جا بايد اشاره كرد. يكى دقت در توضيحى است كه در پى ذكر هر سلسله آمده است. اين توضيحات نكوشيده است تا تاريخ داخلى آن سلسله را بازگو كند. بلكه فقط براى آن است كه خواننده در ذهن خود، آن سلسله را در ارتباط با سلسلههاى ديگر، در جاى خود بنشاند و به آن به عنوان جزئى از كليت تاريخ اسلامى نگاه كند. لذا نمىتوان در اين توضيحات، اطلاعاتى در باب عوامل پيروزى حاكمى محلى در به قدرت رسيدن وى يافت و حتى نقش دربار و وزراى هر دوره را مرور كرد. بلكه تنها به اوج و حضيض قدرت سلسله و ارتباط آن با سلسلههاى هم عصر اشاره رفته است و اين براى جبران جلو و عقب رفتن تاريخ در طول فصول كتاب بسيار مهم و كارآمد است.
نكته دوم، كتابشناسى هر سلسله است كه در انتهاى فصل آمده است. اين كتابشناسى اصلاً جامع نيست و باسورث نكوشيده است تا كتابشناسى جامعى ارائه دهد. او در اين باره مىنويسد كتابشناسىهايى از نوع آنچه در چاپ جديد دائرة المعارف اسلام ذيل هر سلسله آمده و يا كتابشناسى درآمدى بر تاريخ جهان اسلامى در سده هاى ميانه از قرن هفتم تا پانزدهم، روش شناسى و عناصر كتابشناسى (پاريس 1982) نوشته كلود كائن و بخش وسيعی كه با عنوان ابزار كار براى منابع كتابشناسى در دولتها، جوامع و فرهنگهاى جهان اسلام در سدههاى ميانه اثر گروهى از متخصصان در پاريس منتشر شده است، كتابشناسىهاى جامعى در باب اين سلسلهها ارائه دادهاند و باسورث كوشيده است تا تنها به منابع جديد در انتهاى هر فصل اشاره كند.
كتاب سلسلههاى اسلامى جديد، در حجمى ششصد هفتصد صفحهاى، يک راهنماى بسيار ارزشمند است كه به همتى عالى، نمونهاى از يک اثر بسيار كارآمد در مطالعات كرونولوجیک در تاريخ اسلام ارائه كرده است.
تايملاين هرچند اساسىترين ابزار مطالعه تاريخ نيست، اما، نمودى از ديدِ بازى است كه يک مورخِ مشرف بر حوادث تاريخى دارد و مقارنۀ ظهور و غيب عالمان و عوالم معرفت و اوج و حضيض يک تمدن را با حوادث اجتماعى و سياسى و جريانهاى فكرى و روابط ملل در ادوار مختلف، آسان مىسازد. تايملاين هرچند از اطلاعات تاريخى كه از پژوهشها و مطالعات، گرد هم آمده است استفاده میكند و هيچ مادۀ جديدى بر آن نمىافزايد، اما در جريان استنتاج و تحليل تاريخى، ابزارى است كه نمىتوان از آن چشم پوشيد.
The New Islamic Dynasties - a chronological and genealogical manual
Clifford Edmund Bosworth
سلسلههاى اسلامى جديد، راهنماى گاهشمارى و تبارشناسى ادموند كليفورد باسورث، از جمله آثارى است كه به با ديدى وقايعنگارانه (Event Oriented) و با ساختارى كاملاً مناسب براى پيادهسازى يک تايملاين علمى و دقيق، تأليف شده است. شايد، اين كتاب، در نوع خود بىنظير نباشد و نوآورى نكرده و تاريخ سلسلههاى اسلامى را به شكلى بديع تصنيف نكرده باشد و به اعتراف مؤلف، بسيار وامدار راهنماى انساب زامباور است، اما نمىتوان از حيث جامعيت و بسط گسترۀ جغرافيايىِ دامنۀ مطالعاتى، آن را با فهرست زاخو و اثر ارزشمند سلسلههاى اسلامى بارتولد و آثارى ديگر از اين دست، مقايسه كرد.
باسورث خود در مقدمه كتاب جديد خود، به چهار ترجمه از اين اثر اشاره میكند: يكى در سال 1971 در مسكو به سرويراستارى پطروشوفسكى، يكى در سال 1980 به وسيله اردغان مرچل و محمت اپشرلى به زبان تركى، ديگرى ترجمه فريدون بدره اى در سال 1982 به زبان فارسى و آخرين ترجمه، به زبان عربى در سال 1994 با عنوان الأسر الحاكمة في الإسلام دراسة في التاريخ والأنساب به وسيله مرحوم حسين علی اللبودی.
از آنجا كه تايملاين به صورت يک نمودار عمودى و افقى میتواند سنوات تاريخ را كنار مناطق جغرافيايى بنشاند، و كتاب نميتواند اين ضرورت را در ساختار خود پياده كند، باسورث، همچنانكه به سنوات تاريخ پيش میرود، با فصلبندى جغرافيايى، تاريخ را به عقب و جلو میراند. اين بهترين شيوهاى است كه میتوان براى چنين اثرى در نظر گرفت. چرا كه بى شک، بنا بر تعلق وقايع تاريخى و سلسلههاى پادشاهان به يک ناحيه و سرزمين ، رعايت دستهبندى جغرافيايى بر توالى تاريخى وقايع، تقدم دارد و مطالعۀ تاريخ را آسانتر میكند.
<img hspace="5" src="http://anthology.kateban.com/images/timeline.jpg" align="middle" vspace="5" border="1" />
بنابراين، حكمرانان اسلامى اسپانيا از زيريان غرناطه و جهويان قرطبه، سلسله ادريسيان و بنىمدرار و ديگر حاكمان شمال آفريقا، در دو فصل ابتدايى كتاب ـ بعد از خلفاى راشدين ـ آمدهاند و سپس به مصر و شام با تقسيمبندى شاخۀ حلب، شاخۀ دمشق، شاخۀ حمص، شاخۀ دياربكر و ديگر سلسلهها، و بعد سلاطين مملوكى و ديگران پرداخته و به عراق و جزيره رسيده است. شبهجزيرۀ عربستان و امامان زيدى يمن در فصلى مفصل، از قرمطيان تا آل بوسعيد و آل سعود و اشراف هاشمى مكه ذكر شده است و دو فصل به آفريقاى شرقى و غربى اختصاص دارد. همچنانكه دو فصل به سرزمينهاى غربى و شرقى ايران اختصاص دارد. سلجوقيان، تركان در آناطوليا، مغولان، ايران بعد از مغول، آسياى مركزى، افغانستان و شبه قاره هند، فصول بعدى كتاب را تشكيل مىدهند و در انتها، فصلى اختصاص به حكمرانان جنوب شرقى آسيا و اندونزى دارد.اين همه، با ذكر جلوس حكمرانان و سلسله نسب ايشان ـ كه گاهى مانند صفاريان در ايران به دو يا سه شاخه تقسيم مىشوند ـ ، با علامتگذارى براى حاكمانى كه به ضرب سكه مبادرت كردهاند آغاز مىشود و با چند صفحۀ مختصر توضيح در باب سلسله مذكور، ادامه پيدا مىكند و با كتابشناسى مختصرى پايان مىپذيرد.
به دو نكته در اين جا بايد اشاره كرد. يكى دقت در توضيحى است كه در پى ذكر هر سلسله آمده است. اين توضيحات نكوشيده است تا تاريخ داخلى آن سلسله را بازگو كند. بلكه فقط براى آن است كه خواننده در ذهن خود، آن سلسله را در ارتباط با سلسلههاى ديگر، در جاى خود بنشاند و به آن به عنوان جزئى از كليت تاريخ اسلامى نگاه كند. لذا نمىتوان در اين توضيحات، اطلاعاتى در باب عوامل پيروزى حاكمى محلى در به قدرت رسيدن وى يافت و حتى نقش دربار و وزراى هر دوره را مرور كرد. بلكه تنها به اوج و حضيض قدرت سلسله و ارتباط آن با سلسلههاى هم عصر اشاره رفته است و اين براى جبران جلو و عقب رفتن تاريخ در طول فصول كتاب بسيار مهم و كارآمد است.
نكته دوم، كتابشناسى هر سلسله است كه در انتهاى فصل آمده است. اين كتابشناسى اصلاً جامع نيست و باسورث نكوشيده است تا كتابشناسى جامعى ارائه دهد. او در اين باره مىنويسد كتابشناسىهايى از نوع آنچه در چاپ جديد دائرة المعارف اسلام ذيل هر سلسله آمده و يا كتابشناسى درآمدى بر تاريخ جهان اسلامى در سده هاى ميانه از قرن هفتم تا پانزدهم، روش شناسى و عناصر كتابشناسى (پاريس 1982) نوشته كلود كائن و بخش وسيعی كه با عنوان ابزار كار براى منابع كتابشناسى در دولتها، جوامع و فرهنگهاى جهان اسلام در سدههاى ميانه اثر گروهى از متخصصان در پاريس منتشر شده است، كتابشناسىهاى جامعى در باب اين سلسلهها ارائه دادهاند و باسورث كوشيده است تا تنها به منابع جديد در انتهاى هر فصل اشاره كند.
كتاب سلسلههاى اسلامى جديد، در حجمى ششصد هفتصد صفحهاى، يک راهنماى بسيار ارزشمند است كه به همتى عالى، نمونهاى از يک اثر بسيار كارآمد در مطالعات كرونولوجیک در تاريخ اسلام ارائه كرده است.
سه شنبه ۱۲ ارديبهشت ۱۳۸۵ ساعت ۱۱:۰۳
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .
جناب طباطبائی، مطلب شما را خواندم. شدیداً به موضوع Time Line علاقه مند هستم. بنده تجربیاتی در زمینه ساخت CD های چند رسانه ای دارم که قاعدتاً برای طراحی Time Line رسانه خوبی می باشد.
اگر مایلید در این زمینه کاری انجام دهیم بنده با کمال میل مشتاق همکاری هستم.
با تشکر
بابک ونداد
Babak_Vandad@Yahoo.com